تقدیم به بابایی خودم.....
من درد هایم را به رفیقم می گفتم
خواهرم با عروسک هایش دردودل می کرد
مادرم با تلفن
اما کسی را می شناختم
با سیبیل های خاکستری
آنقدر محکم بود
که وقتی به خانه می آمد
ستونِ خانه تکیه گاه داشت ..
{ آرش امینی }
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: